تقدیم به آنکه نیست و دیگر نخواهد نمود:
نابرده گنج، مَرد، چه بسیار رنج مُرد
به حکم کیش خدا شاه شطرنج مُرد
چه بسیار سرخ میوهها چید و خورد
به سمّ پروردگارِ بی درد و رنج مُرد
سپر سینه، راه شب بی چراغ رفته بود
در آغوش نیستی جایی دنج مُرد
به عشق یک عدد سینه میدرید
زیر آوار خروار دلِ پنج مُرد
چهل کلید قلک زندگی بود او
به نیش مار جعبهی گنج مُرد
به راستی او عاقبت مُرد مُرد
چه بسیار عاشقانه ناسنج مُرد
به امید باران در پی پناهی مُرد او
به شلاق تگرگش چه بغرنج مُرد